امید دیدار
شبی صدای خسته را کسی جواب می دهد
و ازدحـام سـینه را، به التهاب می دهد
ودست های گرم تو که بوی ناب می دهد
دل تو را شنیده ام که نذر باغ می برند
دم نی شـکسته را کسی گلاب می دهـد
به گرمی نگاه تو کسی به اوج میرود
و قسمت مـرا فقط دلی مـذاب می دهد
و قطره های چشم من به یاد تو شکسته اند
زلال مانـده مـرا کسی به آب می دهد؟
مرا نگو که خسته ام مرید قامت تو ام
فقـط امیـد دیدنت مرا شتاب می دهد